سلامت نیوز_*ناصر یزدانی :آیا ما راه کمککردن به خودمان را میدانیم؟ این سوال سادهای نیست و پاسخگویی به آن سختتر؛ چراکه ما فکر میکنیم بلدیم چگونه به خودمان کمک کنیم ولی یادمان باشد که یکی از روان درمانگران معروف معتقد است که انسان اساسا در راه تخریب نفس گام برمیدارد.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه شهروند نوشت: بیشتر ما در زندگی هر ازگاهی احساسات ناخوشایند و تنهابودن را تجربه کردهایم، مخصوصا اینکه دقیقا نمیدانیم ازخودمان و دیگران و دنیای اطراف چه میخواهیم. سوالات زیادی در ذهن داریم که ممکن است برای خیلیها خندهدار باشد ولی ما دلمان میخواهد فریاد بزنیم که اگر این سوالات برای شما خندهدار است، ولی از درون دارد به من آسیب میزند. سوالهای سادهای در رابطه با رفتارها و اتفاقات روزمره زندگی، در رابطه با ارتباط با دیگران، اینکه چگونه از بودن با دیگری لذت ببرم، در رابطه با فرزندانمان و آسیبهایی که آنها را تهدید میکند، در ارتباط با عادتهایی که میدانم خوب نیستند ولی نمیدانم چکارشان کنم و... .
آیا ما راه کمککردن به خودمان را میدانیم؟ این سوال سادهای نیست و پاسخگویی به آن سختتر؛ چراکه ما فکر میکنیم بلدیم چگونه به خودمان کمک کنیم ولی یادمان باشد که یکی از روان درمانگران معروف معتقد است که انسان اساسا در راه تخریب نفس گام برمیدارد اگر اینگونه است، شاید بیراهه نباشد عنوان کنیم بسیاری از کمکهایی که سعی میکنیم به خودمان بکنیم، ممکن است در راستای تخریب بیشتر نفس باشد تا کمک کردن به خودمان؛ چراکه بیشتر اوقات ما دربرابر دیگران خود را مسلح میکنیم نه برای برابری با دیگران و البته این درگیرشدن درمسائل خانوادگی نمود بیشتری پیدا میکند.
اجازه بدهید من به اتاق مشاورهام برگردم؛ جایی که آدمهای متفاوتی با تیپهای متفاوتی مراجعه میکنند، در ابتدای حضور آنها میتوان ترس و دلهره را درچهره بیشترشان دید، میتوان تصمیم جدی حرفنزدن را در ذهن بسیاری از آنها به وضوح خواند، درعین حال، نوعی التماس و درخواست کمک که آقای مشاور من شدیدا احساس تنهایی میکنم و دیگر توان مقابله با مشکلات را به تنهایی ندارم، لطفا کمکم کنید. کلید واژه جریان مشاوره «لطفا کمکم کنید» جملهای که گاهی عنوان نمیشود ولی میتوان نمود خارجی آن را به وضوح دید. البته تعریف کلاسیک و مورد وثوق بیشتر مشاوران و روانشناسان ازمشاوره هم همین است: مشاوره مکانی است که مشاور به دیگران گوش میدهد و به آنها کمک میکند تا مشکلات خود را حل کنند.
مراجع به مکان امن مشاوره پناه آورده که شنیده شود بیشتر آنها کسانی هستند که هیچوقت گوش شنوایی را برای شنیدهشدن تجربه نکردهاند؛ و اگر احیانا گاهی به کسانی برخوردند که حرفشان را شنیدهاند، بعد ازمدتی به این نتیجه میرسند که ممکن است چشمداشتی از رابطه داشته باشند و این دقیقا شروع یک آسیب جدی دیگر است. مشاوره جایی است که شنیده میشویم و صبورانه به حرفها و درددلهایمان گوش میدهند.
انسانها هر روز میتوانند روابط تازهای را تجربه کنند و در روابط آشفته قبلی خود بمانند ولی هیچگاه از داشتن رابطه با دیگری لذت نبرند. مشکلات جسمانی و تنشهای عاطفی و گرفتگیهای گاه و بیگاه قلب، نگرانیهای سادهای نیستند که به راحتی از کنار آنها گذشت، درحالی که بسیاری از این موارد دلیل قانعکننده پزشکی ندارند ولی ما هنوز هم به کلینیکها و مطبهای پزشکی مراجعه میکنیم، انگار باور داریم که کار ما با چند عدد قرص راه میافتد درحالی که مشابه همان نوع قرصها را دریخچال هم داریم و هیچگاه به این فکر نمیکنیم که من در زندگی خود از عدم یک رابطه امن رنج میبرم. از نبودن مردی/ زنی درکنارم که بتوانم راحت حرف بزنم، بدون اینکه بترسم که ممکن است حرفهایم را به دیگری خواهند گفت. نمیتوانم درک کنم آدمهای کنار من هم ممکن است از بودن با من خشنود نباشند و تن میدهند به با منبودن. آیا میتوانم مکانی امن بیابم که راحت صحبت کنم و خودم کمکم دردهای خودم را درمان کنم، به قسمت دوم تعریف برمیگردم، مشاور به دیگران کمک میکند تا مشکلات خود را حل کنند. یالوم درکتاب هنر درمان تعبیر زیبایی دارد، او معتقد است که بیمار و درمانگر هر دوهمسفرند و دراین سفر درمانی مراجع یاد میگیرد قبل از اینکه دیگران را دوست بدارد، باید خودش را دوست داشته باشد؛ که این دوستداشتن خود به نگاه مهربان و مثبت و بدون قید و شرط مشاورش برمیگردد؛ هنگامی که احساس کند که کسی در یک اتاق امن و در یک رابطه امن با گشادهرویی او را پذیرفته و صبورانه به حرفهایش گوش داده است، متوجه میشود که خودش فینفسه آدم شریفی است و میتواند از پس بسیاری از کارها برآید، این ابتدای تغییر است اینجا دقیقا جایی است که اگر مراجع از قطار درمان پیاده شود، میتواند به خودش اعتماد داشته باشد.
تجربه من بهعنوان یک مشاور این جرأت را به من میدهد که عنوان کنم بسیاری ازمراجعانی که ابتدا با دلهره به اتاق مشاوره میآیند، بعد ازپایان جلسه از اینکه وقت به این سرعت تمام شد، تعجب میکنند و اینکه چقدر راحت این همه حرف زدند و هنوز چقدر حرف برای گفتن دارند، بسیاری از آنها سنگین میآیند و سبک از اتاق خارج میشوند؛ گویی مطمئنتر گام برمیدارند و تصمیمهای تازهای در ذهنشان درشرف وقوع و اتفاق است. نکته اساسی و پایانی این فرآیند که «من به رابطهای امن احتیاج دارم» این است که ما بعد از تجربه مکان امن و با صلاحیت مشاوره، یاد میگیریم با خودمان ارتباط برقرار کنیم. ارتباط با خود مطمئنترین نوع رابطههاست، رابطهای که دیگران تنها ابزار ارتباط نیستند بلکه قسمتی از ارتباط شخص با خودش است که با دیگران قسمت میکند. چه کمکی بالاتر از اینکه به مطمئنترین نوع رابطه دست پیدا کنیم؟
*مشاور و روان درمان گر
نظر شما